بغض/ رضا درمیشیان/ 1391:


حسِ خفگی

حتا اگر از داستان نیم‌بند و تقریباً بی سروته بغض خوش‌مان نیاید، نمی‌توان منکر زحمتی شد که سازندگان فیلم برای ساختن تک‌تک پلان‌هایش کشیده‌اند. حال‌و‌هوای پارتیزانی فیلم چنان خوب و جذاب از کار در‌آمده است که حتا بیننده‌ی سخت‌گیر را نیز مجذوب خود می‌کند. میان سرفه‌ها و خنده‌های عصبی تماشاگران سالن سینما که ماجرای دختر پسریِ ساده‌یِ ابتدای فیلم توی ذوق‌شان زده، ریتم تدوین و فیلترهایی که با خوش‌سلیقگی تمام انتخاب شده‌اند، بغض را نم‌نمک به‌فیلمی ‌صمیمی ‌و درونی تبدیل می‌کند که ناخودآگاه جمعی مخاطبش را هدف می‌گیرد و برای تداوم فیلم در نهاد بیننده پس از دیدن فیلم برنامه دارد نه لحظات زود گذر فیلم. به‌تاکید پوستر فیلم، بغض فیلم دهه شصتی‌هاست، و اگر یکی از متولدین همین دهه باشید برای‌تان کاری ندارد تا با ارجاعات فرامتنی فیلم دم‌خور شوید. در میانه‌های فیلم بغض‌تان بگیرد، نفس کم بیاورید، کلافه و عصبی شوید و به‌شکلی که کارگردان تعمدی در انجام آن داشته حوصله‌تان از این فشار سَر برود و بخواهید از آن فرار کنید.بغض با فیلم قابل قبولی که بخواهیم تمام قد از آن دفاع کنیم فاصله‌ی زیادی دارد اما چیزی را در اتمسفر و فضای حاکم بر خود و سالن سینما منتشر می‌کند که تنها معدودی از فیلم‌های سینمای ایران در این سال‌ها موفق به‌خلق آن شده‌اند. موارد استثنا درباره‌ی الی و جدایی نادر از سیمین را اگر نادیده بگیریم، تنها اینجا بدون من را می‌توان به‌خاطر آورد که چنین بار روانی ویران‌گری را حین و پس از تماشایش ایجاد می‌کند. حسی که بغض با جسارت و سختی خلق می کند را حداقل نباید در سینمای ایران دست کم گرفت: تلخیِ گزنده‌یِ بی محابایی که چون نفرتِ کاساواتیس یا برگشت ناپذیرِ نوئه و حتا سگ‌کشیِ بیضایی محصول فرآیند مکانیکی ساخت یک فیلم نیست، بلکه از انتشار نیرویی ویران‌گر خبر می دهد که نهاد سازندگان‌شان را کاویده و در پس نهانی‌ترین لحظات سبُکیِ تحمل ناپذیر زندگی‌شان، تلخی جان‌کاهی را خلق کرده که حاصلش حتا در ابعاد محدود شده‌یِ یک اثر سینمایی این چنین زهرآگین رخ می نماید.درمنشیان موفق شده در اولین فیلم سینمایی‌اش به چنین ویژگی سخت‌یافتی نائل آید، دستاورد که سینمای ایران باید بیش از این‌ها قدر آن را بداند.  

کیفیت: سرگرم کننده