The Lion King
شیرشاه/ راجر آلرز/ 1994 :
سینماقصر:سلطان بودن. اسطورهای. تاثیرگذار
کیفیت: سرگرم کننده
The Lion King
شیرشاه/ راجر آلرز/ 1994 :
سینماقصر:سلطان بودن. اسطورهای. تاثیرگذار
کیفیت: سرگرم کننده
Arabian Nights
داستانهای عشقی هزار و یک شب/ پیر پائولو پازولینی/ 1974 :
سینماقصر: برداشت احمقانه و ابتدایی از داستانهای هزارویک شب
برهنه نمایی. روایت به شکل داستاندرداستان
کیفیت: وقت تلف کردن
St. Vincent
وینسنت مقدس/ تئودور ملفی/ 2014 :
سینماقصر:آدمهای مقدس در همسایگی ما هستند.
صمیمی. بیل مورای لعنتی
کیفیت: حتما ببینید
Venus In Fur
ونوس در پوست خز/ رومن پولانسکی/ 2013 :
سینماقصر: ریشههای مازوخیسم. اسطورهای. در فضایی محدود
کیفیت: نبینید
Fight Club
باشگاه مشتزنی/دیوید فینچر / 1999 :
سینماقصر:راهاندازی باشگاهی برای دعوا. ضد مصرف گرایی. نرینه
کیفیت: شاهکار
Gun Woman
زن اسلحه/کاراندو میتسوتیکه/ 2014 :
سینماقصر: انتقام. برهنهنمایی و خونِ بیش از حد. بیمنطق
کیفیت: نبینید
This Is the End
این پایان است/ ست روگن و اون گلدبرگ / 2013 :
سینماقصر: دنیا پس از پایان دنیا. نهایت خلاقیت. خلوضع
کیفیت: حتما ببینید
The Best Offer
بهترین پیشنهاد/ جوزپه تورناتوره/ 2013 :
سینماقصر: حل شدن در یک زن. داستانی تاثیرگذار. پایانی بهیادماندنی
کیفیت: حتما ببینید
The Family
خانواده/ لوک بسون / 2013 :
سینماقصر: خانوادهی مافیایی در حال فرار. مهیج. باورپذیر
کیفیت: سرگرم کننده
معرفیِ فیلم خانواده(The Family)
خوشمزه و خوردنی
هرچند که خبری از اصالت لئون یا آنجلآ نیست، اما شیوهی پیشبرد داستان و فیلمبرداریِ برخی از صحنههای فیلم (مثلِ صحنهی پیادهشدن مافیا از قطار) و دیالوگنویسیای متکی بر آدمهای متلکپَران، یادآور دوران اوج لوک بسون است. بسون، خوب بلد است موقعیتهایی ساده را با صحنههای جذاب، رنگولعاب ببخشد و بیننده را به ادامهی دیدن وا دارد.
خانواده، بیشتر به کارتون شبیه است: فیلمنامهی مهندسی شدهی دقیقی دارد و بازیگرانی که در نقشهایشان برایمان آشنا هستند. با این اوصاف، فیلمِ یکبارمصرف، اما سرگرمکننده و خوشساختی است. قبولِ اینکه گروهی از مافیا وارد شهری بیسروصدا شوند و پلیسها و آتشنشان را بُکشند با آرپیجی به خانهای حمله کنند و همهچیز با دخالت و تیراندازیِ دو نوجوان حل شود زیادی دور از تصور است؛ اما همینها در خانواده چندان منطقی و مفرح جلوه داده شدهاند که بهراحتی حضور خانوادهای را که به هر کس میرسند تا حد مرگ کتکش میزنند و کسی هم شکایتی ندارد، میپذیریم. اُنس و اُلفتشان را و حتا غریبی و بیکسیشان را.
فِردی برای رابرت دنیرو شخصیت تازهای محسوب میشود. هرچند دیگر از دستمان در رفته چند بار او را در نقش مافیای نیویورکی دیدهایم و جلوتر چندین بار همین شخصیت را به سُخره گرفته، اما در خانواده با چیزی میان این دو رویکرد مواجهیم: با ایتالیاییـ امریکاییای که چندان از کردهی خود پشیمان نیست و همزمان دستکم گرفته میشود و چنان حقیر شده که به هر خفتی تن در میدهد. صحنهی فوق العادهی نمایش رفقای خوب در سینما و آن نمای بینظیر از دنیرو که یادآورِ سینما پاردایزوست چنان خوب به دل خانواده نشسته که تصور کسی جز دنیرو را در فیلم غیرممکن میکند. با اینکه خانواده به شخصیتی که دنیرو ایفا میکند متکی نیست با این حال بسون همان استفاده را از دنیرو کرده که دهنمکی از شریفینیا میکند.
خانواده همانقدر که در اسم و محتوا (حفظ خانواده تنها دغدغهی اصلیِ آدمهاست) یک فیلم آمریکایی خوب است در مقابل به شیوهی کمدیهای خوشساخت فرانسوی ساخته شده و این ترکیب عجیب مثل دستپختِ مگی (با بازیِ میا فارویی که گویا قرار نیست پیر شود) هرچقدر هم که از وطن اصلیاش دور باشد همچنان خوشمزه و خوردنیست.
Short Term 12
دوازدهِ موقتی/ دستین کرتون/ 2013 :
سینماقصر: تداوم زندگی با وجود رنجها. فکرشده. صمیمی
کیفیت: حتما ببینید
معرفی فیلم دوازده موقتی(Short Term 12)
صبر کن تا بگذره
فیلمی روان و دوست داشتنی دربارهی گذشتن از مراحل سخت زندگی. دستین کرتون، دوازده موقتی را بر اساس فیلم کوتاهی که پیشتر خودش ساخته گسترش داده و به لحنی فکر شده رسیده: ترکیبی از ملالت زندگی در کنار انفجاری که از فشارهایی عصبی ناشی میشود.کرتون اکثر شخصیتهایش را در دوراهی زندگی یا پوچی قرار میدهد و میکوشد نشان دهد این انتخاب شخص در مواجه با مصیبتهای زندگیست که آیندهی او را میسازد نه نگه داشته شدنش در مرکزی خاص و یا حتا تحت مراقبت دکتر بودن. در نتیجه آدمهای دوازده موقتی همانقدر که معمولی به نظر میرسند عمیق و دست نایافتنی هستند
تجربههایی هولناکِ دوران کودکی و نوجوانی تجربههایی ناب هستند که علاوه بر بار روانی، با خود گوشهگیری و ترس تکرار را به همراه دارند .بچه های درمانگاه- زندانِ دوازده موقتی باید طی حضور موقتیشان بیاموزند چیزی که مهم است، مدیریت عصبیتیست که آنها را از شکل عادی زندگی خارج و حضورشان در اجتماعات عمومی، مثل مدرسه، را با مشکل مواجه کرده است. آنها تحت نظر قرار گرفتهاند زیرا یافتن آدمهایی که در این عبور کمک حالشان باشند از سختترین کارهای دنیاست. از این رو دوازده موقتی راویِ یکی عجیبترین رابطهها در میان فیلمهای سال 2013 است. شاید عامل اصلی اینکه فیلمی ساده و سر راست در ذهنمان باقی میماند چنین چیزهایی باشد. رابطهی گریس (بری لارسون) و میسن (جان گالاگر جونیور) چیزی از جنس سایر رابطههای که به شکل معمول در فیلمها میبینیم نیست. میسن (که گالاگر آن را به شکل کمال یافتهی شخصیتش در سریال اتاق خبر تبدیل کرده) به شکل همزمان نقش معشوق/ شوهر/ پدر را برای گریس ایفا میکند و همانطور که از این ایفای نقشهایی متناقض خسته و دلزده شده، از مجاورت با دختری که همچنان حفرههای سیاه درونش را از او پنهان میکند لذت میبرد. عقدهی فرو خوردهی گریس که با خبر آزادی پدرش از زندان در طول فیلم رفته رفته سر باز میکند، این بار با همراهی و صبوری مدیسن به مسیر درستی هدایت میشود و این دو میآموزد آنچه را که سعی در آموختنش به بچهها دارند در مقام عمل با چه سختیهایی همراه است. شاید به همین دلیل باشد که ابتدا و انتهایی فیلم سکانسهایی مشابهی هستند با رفتارهایی مشابه اما در این گذر کوتاه زمان آدمها چیزهایی یاد میگیرد که وقتی بعدها تجربههایشان را برای دیگران تعریف میکنند باعث شگفتیِ خود و دیگران میگردند.پس در هر انفجار عصبیتی باید صبر کرد تا بگذرد.